قابل توجه برخی از آقایان که خودشان را سهام دار انقلاب و اسلام میداند و ملت را مدیون خودشان میداند!!!!
وقوع یک حادثه و اتفاق عجیب در مکه،ناگاه موجب بد بینی (جبله) پادشاه آل جفنه نسبت
به دین اسلام گردید و در نتیجه او را پس از مسلمان شدن به کیش نصرانیت کشاند.
خلاصه حادثه:مرد عربی از قبیله بنی فراز هنگام طواف نمودن به دور خانه خدا، ندانسته و بدون اینکه متوجه باشد پای خود را روی دامن بلند (جبله) که به زمین کشیده می شود میگذارد ، (جبله) که مشغول طواف بود با دیدن این عمل به شدت خشمگین گردید دماغ آن مرد عرب را سخت فشرد و بدینوسیله او را آزرده ساخت و به نقل بعضی از مورخین دیگر،سیلی محکمی به صورت آن عرب نواخت.و آن مرد عرب بیچاره در برابر اسکورت منظم و نیرومند (جبله) که به هر حال از او مراقبت می کردند قدرت دفاع از خود نمیدید،ولی نداشتن قدرت در یک حکومت عدلی که بر همه افراد یکسان حکومت می کند هیچگاه موجب شکستگی خاطر مظلوم و ضعیفی نمیگردد.زیرا مظلوم و ضعیف می داند که دست نیرومند قانون حامی و پشتیبان اوست.آن مرد عرب هنگامی که خود را مورد ظلم و تجاوز (جبله)دید،با اتکاء به عدل قانونی اسلام،به زمامدار وقت مراجعه کرده و جریان را به اطلاعش میرساند،زمامدار پس از استماع شکایت مرد عرب بلافاصله (جبله) را احضار کرده و جریان واقعه را از او پرسش می کند.
(جبله) در برابر زمامدار با صراحت نه تنها اعتراف میکند که من سیلی به صورت این مرد زدم ،بلکه میگوید اگر به پاس احترام خانه خدا نبود،این مرد عرب را در برابر آن جسارتی که قهراً به من انجام داده و پا روی دامن پیراهنم نهاده بود با شمشیر تنبیه مینمودم!
زمامدار پس از شنیدن سخنان (جبله) گفت تو نسبت به تجاوز و ظلم خود اعتراف نمودی،اکنون به حکم قانون اسلام باید این مردعرب را از خود راضی گردانی،یا اینکه خود را برای قصاص آماده سازی،(جبلة بن ایهم)که گویا مفهوم کلمه قصاص را نفهمیده پرسید،چگونه این مرد در باره من قصاص کند؟خلیفه گفت:یعنی همانگونه که تو به صورت او سیلی زدی یا دماغش را فشرده و آزرده ساختی، او نیز به صورت تو سیلی زده و یا آنکه دماغت را بفشارد.
(جبله)پادشاه آل جفنه که با شنیدن این سخن نزدیک بود هوش از سرش پرواز کند،با تعجب پرسید:چگونه ممکن است این مرد عرب به صورت من سیلی بزند،با آنکه او یه مرد عادیست و من پادشاه مقتدر و نیرومند آل جفنه ام.
خلیفه گفت:ان الاسلام جمعک و ایاه و لیس تفضل بشئ الا بالتقوی و العافیة
«دین اسلام تو را با داشتن این همه قدرتو نیرو با این مرد عادی عرب از نظر قانون مساوی و برابر دانسته است»
(جبله)گفت:من گمان می کردم که اگر مسلمان شوم بر عزتم افزوده شده و تسلط من بر زیر دستان بیشتر خواهد گردید.زمامدار گفت جبله!سخن بیهوده مگوی در پیشگاه قانون همه ی افراد برابرند و
جبله که این صراحت لهجه را دید تقاضا نمود آنشب را به او مهلت دهند تا در یک فرصت بیشتری زیر و بالای این امر را برانداز کند آنگاه یا آن مرد عرب را از خود راضی سازد و یا آنکه برای قصاص آماده می گردد ، زمامدار با پیشنهاد جبله موافقت کرد و آنشب را به او مهلت داد ولی بار دیگر جبله را ملاقات ننمود زیرا جبله در نیمه شب با کاروان خود از چنگ قانون فرار کرده و یکسره در قسطنطنیه نزد هرقل پادشاه روم رفت و بار دیگر در کیش نصرانیت داخل گردید
این داستان تاریخی نمونه ای از مساوات اسلام است که در چهارده قرن قبل در دنیای تاریک دیروز اجرا می گردید.
منبع: کتاب مناظره دکتر و پیر به قلم متفکر شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد
وقوع یک حادثه و اتفاق عجیب در مکه،ناگاه موجب بد بینی (جبله) پادشاه آل جفنه نسبت
به دین اسلام گردید و در نتیجه او را پس از مسلمان شدن به کیش نصرانیت کشاند.
خلاصه حادثه:مرد عربی از قبیله بنی فراز هنگام طواف نمودن به دور خانه خدا، ندانسته و بدون اینکه متوجه باشد پای خود را روی دامن بلند (جبله) که به زمین کشیده می شود میگذارد ، (جبله) که مشغول طواف بود با دیدن این عمل به شدت خشمگین گردید دماغ آن مرد عرب را سخت فشرد و بدینوسیله او را آزرده ساخت و به نقل بعضی از مورخین دیگر،سیلی محکمی به صورت آن عرب نواخت.و آن مرد عرب بیچاره در برابر اسکورت منظم و نیرومند (جبله) که به هر حال از او مراقبت می کردند قدرت دفاع از خود نمیدید،ولی نداشتن قدرت در یک حکومت عدلی که بر همه افراد یکسان حکومت می کند هیچگاه موجب شکستگی خاطر مظلوم و ضعیفی نمیگردد.زیرا مظلوم و ضعیف می داند که دست نیرومند قانون حامی و پشتیبان اوست.آن مرد عرب هنگامی که خود را مورد ظلم و تجاوز (جبله)دید،با اتکاء به عدل قانونی اسلام،به زمامدار وقت مراجعه کرده و جریان را به اطلاعش میرساند،زمامدار پس از استماع شکایت مرد عرب بلافاصله (جبله) را احضار کرده و جریان واقعه را از او پرسش می کند.
(جبله) در برابر زمامدار با صراحت نه تنها اعتراف میکند که من سیلی به صورت این مرد زدم ،بلکه میگوید اگر به پاس احترام خانه خدا نبود،این مرد عرب را در برابر آن جسارتی که قهراً به من انجام داده و پا روی دامن پیراهنم نهاده بود با شمشیر تنبیه مینمودم!
زمامدار پس از شنیدن سخنان (جبله) گفت تو نسبت به تجاوز و ظلم خود اعتراف نمودی،اکنون به حکم قانون اسلام باید این مردعرب را از خود راضی گردانی،یا اینکه خود را برای قصاص آماده سازی،(جبلة بن ایهم)که گویا مفهوم کلمه قصاص را نفهمیده پرسید،چگونه این مرد در باره من قصاص کند؟خلیفه گفت:یعنی همانگونه که تو به صورت او سیلی زدی یا دماغش را فشرده و آزرده ساختی، او نیز به صورت تو سیلی زده و یا آنکه دماغت را بفشارد.
(جبله)پادشاه آل جفنه که با شنیدن این سخن نزدیک بود هوش از سرش پرواز کند،با تعجب پرسید:چگونه ممکن است این مرد عرب به صورت من سیلی بزند،با آنکه او یه مرد عادیست و من پادشاه مقتدر و نیرومند آل جفنه ام.
خلیفه گفت:ان الاسلام جمعک و ایاه و لیس تفضل بشئ الا بالتقوی و العافیة
«دین اسلام تو را با داشتن این همه قدرتو نیرو با این مرد عادی عرب از نظر قانون مساوی و برابر دانسته است»
(جبله)گفت:من گمان می کردم که اگر مسلمان شوم بر عزتم افزوده شده و تسلط من بر زیر دستان بیشتر خواهد گردید.زمامدار گفت جبله!سخن بیهوده مگوی در پیشگاه قانون همه ی افراد برابرند و
جبله که این صراحت لهجه را دید تقاضا نمود آنشب را به او مهلت دهند تا در یک فرصت بیشتری زیر و بالای این امر را برانداز کند آنگاه یا آن مرد عرب را از خود راضی سازد و یا آنکه برای قصاص آماده می گردد ، زمامدار با پیشنهاد جبله موافقت کرد و آنشب را به او مهلت داد ولی بار دیگر جبله را ملاقات ننمود زیرا جبله در نیمه شب با کاروان خود از چنگ قانون فرار کرده و یکسره در قسطنطنیه نزد هرقل پادشاه روم رفت و بار دیگر در کیش نصرانیت داخل گردید
این داستان تاریخی نمونه ای از مساوات اسلام است که در چهارده قرن قبل در دنیای تاریک دیروز اجرا می گردید.
منبع: کتاب مناظره دکتر و پیر به قلم متفکر شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد