علل عقب افتادگی و انحطاط مسلمین
سوال:حقاً تنها ضامن سیادت و آقایی مسلمین در گذشته همانا عمل بقوانین مقدس اسلام بوده.ولی آنچه که موجب تعجب و شگفت است اینست که مسلمانان دیروز که تا آن درجه از نظر علمی و مادی عظمت یافته بودند چگونه شد که یکباره آنگونه سقوط کرده و سیادت خود را از دست دادند؟
جواب:علت بدبختی وسیه روزی مسلمانان دیروز را همانند مسلمین امروز،تنها در ترک عمل به قوانین اسلام باید جستجو نمود و برای نمونه به بررسی سقوط اسپانیا ودر هم ریختن کاخ عظمت مسلمین آن سامان می پردازیم:
مسلمانان اسپانیا و اندلس از روزی که از مسیر عمل بقوانین اسلام دور شدند و آن روح صفا و صمیمیت دینی در بین آنان نابود گردید،نفاق و دوئیت در بین زمامداران مرکزی و استانهای کشور اسلامی ایجاد و زمامداران اسلامی در جاده عیاشی و شهوترانی قدم گذاردند و اکثریت بی اراده و متزلزل ملت هم که در نتیجه روح سلحشوری از سربازان مسلمین رخت بر بست و تجملات زندگی دولت و ملت مسلمان را بخود مشغول ساخت،در چنین روزی،روزگار عزت مسلمین بسر رسید،درب دانشگاهها و آموزشگاهها علمی آنها بسته شد،مقام معلمی و استادی آنان فراموش گردید.
پیش بینی عجیب پادشاه فرانسه
دکتر گوستاولوبون از یکی از مورخین عرب نقل میکند:
هنگامی که سر بازان اسلامی به طرف کشور فرانسه حمله برده بودند عده ای از افسران ارتش فرانسه به نزد شارل پادشاه کشور خود از تجاوز مسلمین شکایت کرده و اظهار داشتند : چقدر شرم آور است ، یک مردمی که حتی اسلحه و آلات جنگ آنها ناقص و افسران آنها دارای لباس نظامی نیستند ، بر نیروی کشوری که اسلحه ی وی کامل است غالب آیند !؟
شارل پادشاه فرانسه چنین پاسخ داد: " بگذارید مسلمان ها جلو بروند زیرا آنها الان که در شدت جوش و خروش اند مانند سیل هر مانعی را از جلوی خود برداشته ، با خود می برند .لیکن بعد از آنکه غنائم زیاد به دست آوردند و در خانه های قشنگ و خوب به تن آسایی و تنعم و تجمل مشغول شدند و زمام داران آ نها به دام هوا و هوس گرفتار آمدند و حتی در افراد مسلمان این هوسرانی سرایت کرده ، دچار اختلافات داخلی گردیدند ، انوقت است که ما به آ نها حمله برده و یقیناً غالب می شویم .
دوستان عزیز! راستی پادشاه فرانسه درست فکر کرده و پیش بینی او هم کاملا به جا بوده است ،
واقعه ی تأثر انگیز شکست مسلمین در اسپانیا
روزی زمام داران مسیحی به براق بن عمار سردار خائن مسلمین گفتند : که تو باید در نقشه ای که ما برای اخراج مسلمین از خاک آندلس طرح می کنیم به ما کمک کنی ، این افسر خائن در پاسخ گفت : شیر را جز با مکر و حیله نمی توان گرفت ، زمام داران مسیحی گفتند : ارتش ما قوی است و با یک حمله نیروی مسلمین را در هم خواهیم شکست ، براق گفت : مسلمین برای حفظ دین و نوامیس خود سخت تر از آنند که بتوان به وسیله ی نیروی ارتش آنان را مغلوب ساخت . زمامداران مسیحی گفتند: بنابراین برای اخراج آنان از خاک اندلس چه باید کرد؟
براق خائن سه راهکار برای غلبه کردن بر مسلمین داد:
1:مرحله اول دین مسیح را آزادانه در بین آنان انتشار دهید و اگرچه این موضوع موجب نخواهد شد که مسلمانی به کیش مسیح در آید ولی این فایده را در بر دارد که جوانان مسلمان را در دین آنان لا ابالی و متزلزل میسازد
2:مرحله دوم امتیاز باز کردن مدارس مجانی را در کشورهای مسلمین از دولت آنها بگیرید،زیرا مسلمین،خود به علت مشغول بودن به عیاشی و شهوت رانی دیگر به تعلیم و تعلم علوم کمتر می پردازند و شما با افتتاح مدارس و داخل نمودن معلمین و آموزگاران مسیحی در میان آنها،جوانان مسلمان را در برابر خود خاضع میکنید،بخاطر اینکه مسلمانان روح حق شناسی در برابر استاد و معلم دارند
3:مرحله سوم:روابط تجارتی خود را با مسلمین توسعه دهید تا بدین وسیله در اثر رفت و آمد با آنان هم روحیه دینی آنها را تضعیف کنید و هم اینکه شاید بتوانید مشروبات الکلی را در بین آنان رواج داده وآنها را به شرب آن معتاد سازید و یقیناً در این صورت کارهای لشکری و کشوری آنها درهم پاشیده شده و آنوقت است که می توانید آنها را مانند گوسفند برانید و مانند خرگوش شکار کنید و ضمناً چون در اثر عیاشی و تن پروری و خوش گذرانی،آن روح سلحشوری سابق در بین آنان از میان رفته است و با عمل به این سه موضوع خیلی زود بر آنها مسلط میشوید.
زمامداران مسیحی با شتیدن راهنمایی مفید براق خائن سخت مسرور گردیدند،و فردای آن روز صلحنامه ای بانضمام آن سه عملی که براق دستور داده بود نوشتند و برای مالک بن عباد فرمانروای کل اندلس(کشور اسلامی در اروپا)فرستادند، مالک بن عباد که خود را برای جنگ با ملل اروپا و مسیحی آماده مینمود،با دریافت پیشنهاد صلح،استاندارارن خود را احضار کرده و درباره پیشنهاد صلح و انجام آن سه موضوع باآنها به شور پرداخت،استانداران تن پرور و عیاش همگی به صلح رضایت دادند و تنها در بین آنان قیس بن مصعب، استاندار بیدار و عاقبت اندیش، اعلام مخالفت نمود ولی چون در اقلیت بود به مخالفتش توجهی نشد،و لذا معاهده صلح با زمامداران اروپائی بسته شد ودر نتیجه پای کشیشان و آموزگاران و معلمین مسیحی در کشور اسلامی باز شد،وکشیشان مشغول به طرح نقشه برای تضعیف عقاید مذهبی جوانان مسلمان گردیدند،و برای اولین بار در کنار رودخانه قرطبه(پایتخت مملکت)باغ بزرگی بنام تفریگاه عمومی احداث کردند و دختران زیبای اروپایی را هر روز در آن باغ به گردش در می آوردند و لذا بزرگان مملکت و جوانان مسلمان روزها برای تفریح و مخصوصاً چشم چرانی و تماشای دختران زیبای مسیحی به آن باغ رفت و آمد میکردند و از طرفی هم مدارس مجانی از طرف مسیحیان باز شد و چون مصادف با انحطاط علمی مسلمین و بسته شدن آموزشگاههای آنان بعلت عیاشی و شهوترانی زمامدارانشان بوده است.
و از طرف دیگر براق خائن یکی از افسران مسیحی را بنام شیل با خود به نزد مالک بن عباد فرمانروای کل اندلس آورده،و با تهیه مقدماتی مالک را واداشت که به نام تعلیمات نظامی او را وارد ارتش مسلمین نماید،و بلکه به او اجازه داد تا هر کس از افسران مسیحی را که او را انتخاب کند برای تعلیمات جنگی وارد ارتش مسلمین نماید،و بالاخره سربازان اسلامی در اثر تماس با مستشاران خارجی و خضوع در برابر آنان آهسته آهسته روح سلحشوری و شهادت طلبی و اعتماد به نفس خود را از دست دادند.
مشروبات الکلی وقف جوانان اسلامی!
ویکی دیگر از قدمهای بزرگی که زمام داران مسیحی در آندلس برای اضمحلال مسلمین برداشتند ، این بود که مشروبات الکلی را مجانی وارد و در دسترس جوانان مسلمان قرار دادند . بلکه یکی از کشیشان مسیحی در یک سال تمام انگورهای قرطبه را پیش خرید کرد و همه ی آنها را شراب انداخت و قسم یاد نمود که آن شرابها را جز به دانشجویان اسلامی و جوانان مسلمان ندهد و به تمامی این دلایل بود که حالات زیر برای مسلمین ایجاد شد :
1/ می خوارگی که در گذشته در بین زمام داران عیاش بطور خفا بوده است ،یک عمل علنی و عمومی گردید و چون فرهنگیان و دانشجویان استعمار شده ی آن روز در این عمل پیش قدم بودند لذا شراب خواری نشانه ی روشنفکری و تجدد گردیده !!! و هر کس از این عمل اجتناب می کرد کهنه پرست و خرافی نامیده می شد !
2/ جوانان میگسار و بی بند و بار روش پدران خود را حقیر شمرده و آنان را نادان و دور از تمدن خواندند .
3/ لباس ساده ی خود را که نشانه ی صبر و تحمل و کار و فعالیت و کوشش بود از تن بدر کردند و لباس حریر و دیبای اروپاییان یعنی جامه ی تن پروری را به تن کردند .
4/ مسجد و مجامع مذهبی در انحصار پیر مردان و پیر زنان در آمد و جوانان را با مسجد و نماز سر و کاری نبود .
5/ دختران زیبا و طناز اروپایی که در همه جا مأمور دلربایی از جوانان مسلمان بودند ! با دقت هر چه بیشتر مأموریت خود را انجام داده و در نتیجه بسیاری از جوانان مسلمان تا نیمه ی شب در گوشه ی مهمان خانه هایی بودند که فرودگاه دختران اروپایی بود(این موضوع عیناً در کشور ما عملی می گردد ولی با این تفاوت که درکشورما زنان و دختران این کشوراکثراً نقش دختران اروپایی رابازی می کنند و دیگراحتباجی به دختران مسیحی واروپایی نیست !
6/ خوشگذرانی و عیاشی شیوع یافت و همچنین رقابت در تجملات زندگی ،لباس،مسکن،شروع شد و عایدات مشروع و معمولی کفاف آنها را نداردو بر انجام آرزوهای آنها قادر نبود و در نتیجه عمال دولتی برای تأمین هوا و هوس خود شروع به اخاذی و ارتشاء و اختلاس نمودند و بازار فساد اخلاق رواج یافت ، طبقات تولید کننده ی ثروت یعنی دهقانان و کشاورزان و روستاییان و کارگران و صنعتگران برای تأمین هوسهای طبقات ممتاز مجبور بودند بیشتر دسترنج خود را تقدیم نمایند بدین ترتیب این دسته پس از مدتی فقیر و ناراضی شده و طبقات ممتازهم بیش از پیش در لجنزار تن پروری و فسق و فجور و شهوترانی غوطه ور شدند (در کشور ما هم اکثراً همین موضوع جریان دارد) .
تا بالاخره کار شهوترانی و پرده دری مخصوصا در طبقه ی زمامداران و وابستگان آنها بالا گرفت و معتصم بن صمادح استاندار المرایا عاشق دخترکی نصرانی شده و خواست او ر با تهدید از پدرش برباید ، آن دختر به جندل بن حمود استاندار شبلیه پناهنده شد . او هم لشکر فرستاد تا برای این عمل معتصم را سرکوب نمایند و در نتیجه جنگ بین این دو استاندار اسلامی در گرفت و جندل که از مدتها پیش از طرف زمام داران مسیحی وعده ی فرمانروایی کل آندلس به او داده شده بود از زمام داران مسیحی کمک نظامی خواست و زمامداران مسیحی هم که در انتظار وقوع جنگهای داخلی بودند فرصت را از دست نداده و عده ی زیادی از سربازان مسیحی را بیاری جندل روانه کردند جندل با سپاهیان خود و ارتش امدادی مسیحیان بر معتصم تاخت و او را کشت و قصرش را ویران نمود و به شکرانه ی این پیروزی جشنهای با شکوهی بر پا کرد .
این حادثه اولین ضربتی بود که بر اثر آن معاهده ی شوم و باز شدن پای بیگانگان در مملکت و اشاعه ی مشروبات الکلی و باز شدن فرهنگ استعماری از طرف مسیحیان و ورود دختران زیبا بر پیکره ی مسلمین آندلس وارد آمد . پس از این واقعه و برادر کشی و سکوت امرای مسلمین در برابر آن برای زمام داران مسیحی مسلم گردید که نقشه ها و فعالیتهای آنان کار خودرا کرده و روح سلحشوری و شهامت و تعصب در حفظ دین و ناموس و کشور از بین مسلمین رخت بر بسته و وقت آن رسیده که آرزوی دیرین خود یعنی تصرف کشور اسلامی آندلس و اخراج مسلمین را عملی سازند .
"مسلمانان غیور!"
بخوانید و عبرت بگیرید
در روز چهارم جمادی الثانی سال 486 هجری به حصین بن جعفر استاندار نبرومند اسلامی و فرمانده لشکر و الانس(یکی از استانهای بزرگ کشور اسلامی اندلس)اطلاع رسید،که نخست وزیر مسلمین عدی بن عبدالعزیز مشهور به ابن ذی النون،با مسیحیان قرار داد محرمانه ای بسته که به مسلمین و مملکت خود خیانت کند،حصین پس از شنیدن این خبر به نزد ابن ذی النون رفت تا درباره انچه که شنیده بود تحقیق نماید،هنگام ورود دید ابن ذی النون با یکی از کشیشان مسیحی زیر گوشی صحبت می کند،ابن ذی النون که سرّ خود را کشف شده یافت و انکار را بی فایده دید صریحاً به خیانت خود اعتراف کرده و گفت: حصین بن جعفر! من دید ه ام که زمامداران مسلمان ظالم و ستمگر شده به شکایات و درد دل مردم رسیدگی نمی کنند،علاوه بر این، مسیحیان 75 هزار سرباز آماده،به ما حمله ور شدند و مسلمین در برابر آنان تاب مقاومت ندارند، حصین در خشم شد و گفت: تو می خواهی شرافت و افتخار پدارن ما را بر باد دهی و سرمشق جبن و خیانت باشی، ولی بدانکه زمامداران مسیحی به تو جزای خیانت خواهند داد نه جزای خدمت، اما خشم حصین دیگر سودی نداشت زیرا ابن ذی النون خائن قلعه را تسلیم مسیحیان کرده بود و سربازان آنان وارد شهر شده و انجا را غارت کردند و به دوشیزگان مسلمان نزد پدران و مادرانشان تجاوز نمودند و با زنان مسلمان نزد شوهرانشان عمل منافی عفت انجام دادند و مسلمانان جُبون و مُرده والانس ناچار دست از زن و بچه خود شسته، پا به فرار گذاردند،
ابن زیاده مورخ می نویسد: لشکر مسیحیان درآن تاریخ 13هزار مسلمان را به جرم دفاع از ناموس خود به خاک و خون کشیدند و 30 هزار مسلمان از مرد و زن را به جرم نپذیرفتن دین مسیح از دم شمشیر گذراندند،مساجد و مدارس بزرگ شهر والانس را آتش زدند، ولی ابن ذی النون خائن زود به جزای خیانت خود رسید،زیرا به مجرد ورود ایلدفونس زمامدار بزرگ مسیحیان به شهر والانس، دستور داد ابن ذی النون خائن را آتش زدند تا مبادا به آنها هم خیانت کند، و بالاخره نقشه های زمامداران مسیحی عملی شد، مالک بن عباد بیچاره فرمانروای کل اندلس هم که یاران خود را از دست داده بود ناچار به قرطبه فرار کرد و در آنجا تا آخر عمر با ذلت به سر برد،زمامدار بزرگ مسیحی ایلدفونس هم بدون هیچگونه مانعی وارد قصر پادشاهی قرطبه شد و 50 دختر زیبا از دختران زمامداران اسلامی را بین سران سپاه خود تقسیم نمود و همچنین کاخهای زمامداران اسلامی را هم بین افسران ارشد خود تقسیم کرد، مسجد جامع قرطبه را با خاک یکسان نمود و محل آن را برای فحشاء و فسق و فجور اختصاص داد، کتابخانۀ اسلامی قرطبه را که مشتمل بر بیش از هشتاد هزار جلد کتاب بود فرمان داد تا آتش زدند،و چهار هزار نفر از اهالی قرطبه را به قتل رسانید و براق بن عمار افسر خائن اسلامی هم به امر دوک و نیز یکی از زمامداران مسیحی به قتل رسید.
و ای مسلمان غیور!
این بود سرنوشت یک ملت و قومد که روزی دارای آن همه مجد و عظمت بودند و دست نیاز جهانیان از نظر علم و دانش و صنعت و حرفه به طرف آنان دراز بود، دانشگاهها و آموزشگاههایشان برای صدها سال مرکز پرورش نوابغ و دانشمندان بزرگ بود، اما آهسته آهسته در اثر غوطه ور شدن در تجملات زندگی و تن پروری و عیاشی،روح ایمان خود را از دست داده و سلحشوری و دلاوری را که جزء خصایص مسلمین به شمار می آمد در برابر تشریفات خشک زندگی از کف دادند.
و درس عبرتی برای آیندگان گردید(فاعتبروا یا اولی الابصار)
البته به فرموده مولای متقیان علی(ع): در تاریخ درسهایه عبرت انگیز زیاد هست، اما عبرت گیرنده کم هست!
منبع :کتاب مناظره دکتر و پیر به قلم متفکر شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد(ره)
کپی برداری از این متن با ذکر منبع مجاز می باشد .